پیاده‌روی کربلا

روزی روزگاری غلامی سیاه چهره بود.

آزادش کرده بودند که جانش را بردارد و به هر کجا خواست برود؛ کوفه یا مدینه. 

اما نرفت. 

ماند...

این یک‌بار را خودش از ته دلش می‌خواست غلامی کند.
خون از همه جایش بیرون می‌ریخت. آخرین نفس‌ها بود. تنش آرام آرام سرد می‌شد که صورتش ناگهان گرم شد. به زحمت چشم باز کرد. گونه امام چسبیده بود به گونه سیاه او.
بریده بریده گفت: خوشبخت‌تر از من کسی هست؟؟

... و چشم‌هایش را بست.

***
خیلی‌ها این روزها دارند می‌آیند.
خیلی‌ها این روزها دارند پیاده می‌آیند.
از حالشان بپرسی ملالی نیست جز دوری شما که ان شاء الله همین روزها دیدارها تازه می‌گردد. دلشان فقط یک چیز می‌خواهد؛ می‌خواهند خوشبخت شوند درست مثل غلام شما.
 

گریپه

 گریپه با حضور جاماندگان سفر عتبات عالیات

روز کوه

امروز روزیه که توسط سازمان UN به‌نام "روز کوه" نام‌گذاری شده تا به ما یادآور بشه که کوه‌ها چقدر از لحاظ زیست‌محیطی برای ما مهم اند...

درس زندگی 1

آورده‌اند که:

روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به همراه جمعی از یاران خود، بیرون از مدینه بودند.
هنگامی که وقت غذا خوردن شد، هرکس مسئولیت قسمتی از تهیه غذا را به عهده گرفت.

پیامبر‌‌ خدا فرمودند: من هم هیزم جمع می‌کنم تا آتش اجاق را روشن کنیم. یاران حضرت با اصرار از ایشان خواستند که همه کارها را به آن‌ها بسپارد و متحمل زحمتی نشوند و خودشان غذا را برای پیامبر آماده کنند. 

ولی ایشان فرمودند: همه از غذا استفاده می‌کنند؛ پس هرکس باید قسمتی از کار را عهده دارشود.

همایش 1

 تصاویر همایش کوه‌گشت خانوادگی.